امام علي بن محمد الهادي عليه السلام در نيمة ذي الحجه سال 212ق نزديك شهر مدينه در روستاي صريا، چشم به دنيا گشود و در ماه رجب سال 254ق در سرّ من رأي (سامرا) توسط معتز عباسي به شهادت رسيد. ايشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شيعيان را بر عهده داشتند.[1]
نام مادر آن حضرت سمانه مغربيه بود[2]؛ البته مدنب، حديث و غزال هم گفتهاند.[3]
لقبهاي آن حضرت را نقي، هادي، امين، طيب، ناصح، مرتضي و... ذكر كردهاند. كنيهاش ابوالحسن است و به ايشان ابوالحسن ثالث ميگويند.[4]
امام هادي عليه السلام از آغاز امامت در مدينه حضور داشتند و در مدت اقامت در اين شهر نقش بسيار مهمي در رهبري شيعيان ايفا كردند؛ بهطوري كه حكومت عباسي از موقعيت ممتاز امام احساس خطر كرده و حضور ايشان در مدينه را به صلاح ندانست، متوكل براي كنترل بيشتر امام عليه السلام تصميم گرفت ايشان عليه السلام را از مدينه به سامرا منتقل كند. در سال 233 ق بنابه گزارشهايي كه جاسوسان از فعاليتهاي امام عليه السلام داده بودند، متوكل به يحيي بن هرثمه مأموريت داد تا اين انتقال را انجام دهد. با ورود يحيي بن هرثمه به مدينه، مردم كه سخت مشتاق و شيفتة امام خود بودند، اعتراض خود را علني كردند؛ بهطوري كه يحيي بن هرثمه اعلام كرد كه كاري به امام عليه السلام ندارد و هيچ خطري امام عليه السلام را تهديد نميكند. پس از مدتي به بهانه اين كه در منزل امام بر عليه حاكم عباسي سلاح جمع آوري ميشود به خانه امام عليه السلام حمله بردند، ولي چيزي جز قرآن و ادعيه نيافتند. جالب اينكه خود يحيي بن هرثمه پس از بازگشت ميگويد: «چيزي جز بزرگواري، ورع، زهد و شجاعت در او نيافتم».[5]
متوكل در ساعات اوليه ورود امام به سامرا به شكلي اهانت آميز با امام برخورد كرد و نه تنها به استقبال حضرت نيامد، بلكه دستور داد ايشان را در محلي كه مخصوص گداها بود و به «خان الصعاليك» شهرت داشت، وارد كنند. بعد از استقرار امام هادي عليه السلام در سامرا تمامي رفت و آمدها و ارتباطات امام تحت كنترل بود و به محض شنيدن اينكه امام عليه السلام از اموال و سلاح شيعيان نگهداري ميكند، نظاميان شبانه به خانة امام عليه السلام هجوم ميبردند؛ ولي چيزي بهدست نميآوردند.
در طول مدت حضور امام عليه السلام در سامرا هر روز بر عظمت و محبوبيت آن حضرت افزوده ميگشت و همه ناخواسته در برابر امام عليه السلام متواضع و خاشع بودند و سخت محترمش ميداشتند.[6] البته نفوذ امام منحصر به شيعيان نبود و شامل درباريان عباسي هم ميشد. حتي اهل كتاب هم به امام عليه السلام احترام ميگذاشتند.
متوكل وقتي در اقدامات خود عليه امام عليه السلام ناكام ماند، به نزديكان خود اعلام كرد كه در كار امام هادي عليه السلام درمانده شده است؛ از اين رو به محدوديت و فشار اكتفا نكرد و تصميم به كشتن امام عليه السلام گرفت و حتي اقداماتي هم انجام داد؛ اما پيش از آنكه موفق شود، خود به هلاكت رسيد.[7]
برخي از اقدامات امام هادي عليه السلام
1. ايجاد آمادگي فكري شيعيان جهت ورود به عصر غيبت
فراهم كردن زمينة ورود شيعه به عصر غيبت، از اقدامات اساسي امامان شيعه عليه السلام بود، كه همواره شيعيان را متوجه اين امر ميكردند. در اين راستا امام هادي عليه السلام هم اقداماتي انجام دادهاند:
الف) بيان روايات فراوان در مورد فرا رسيدن و نزديك بودن عصر غيبت؛
ب) بشارت به ولادت حضرت حجت ومخفي بودن ولادت و هشدار اين كه مبادا مخفي بودن باعث ترديد شما شيعيان گردد؛
ج) كم كردن تماس مستقيم شيعيان با حضرت؛ بهطوري كه در سامرا مسائل شيعيان از طريق نامه يا نمايندگان حضرت پاسخ داده ميشد؛ تا از قبل براي شرايط و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام آمادگي داشته باشند؛[8]
د) تأييد برخي از كتب فقهي و اصول روايي شيعه
و) ارجاع سؤالات شيعيان به وكلا و توجيه وكلا نسبت به پرسشهاي شيعيان؛ با توجه به انحرافات و شبهات آن روز.
2. مبارزه با انحرافات
غاليان كساني بودند كه بر مبنايي نادرست، امامان معصوم عليه السلام را تا مقام خدايي (نعوذبالله) بالا ميبردند. امام هادي عليه السلام ـ همانند امامان قبليـ موضع خويش را در قبال آنان روشن ميساخت و آنان را از گروه شيعه نميدانست و حتي در نامههاي مختلف، غاليان را افرادي مشرك و كافر معرفي ميفرمود و بيزاري خويش را از آنان به صورت آشكار اعلام مينمود.[9]
گروه ديگري از منحرفان، صوفيان بودند كه معمولاً با كناره گيري از دنيا، به شكل رياكارانه در مقابل امام هادي عليه السلام ميايستادند. امام هادي عليه السلام شيعيان را از نزديك شدن و هم نشيني با آنان و ورود به جلسه هايشان به شدت برحذر ميداشت و آنان را هم نشينان شيطان و نابود كنندة پايههاي دين و پيروان اين گروه را نادانان ميدانست و كساني را كه به آنها گرايش پيدا ميكردند، احمق معرفي ميفرمود.[10]
3. تربيت نيرو و افراد شايسته
يكي از اقدامات و فعاليتهاي ائمه عليه السلام پرورش شاگردان و افراد شايسته بوده است. امام هادي عليه السلام نيز با توجه به پراكندگي شيعيان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نيروهايي را كه استعدادهاي لازم را داشتند شناسايي كرده و آنان را جهت پيشبرد اهداف اسلامي تربيت ميفرمودند. اين افراد افزون بر راوياني هستند كه سخنان و روايات امام هادي عليه السلام را نقل مينمودند. برخي از اين افراد همان كساني هستند كه وكالت آن حضرت را عهده دار بودند. برجستهترين اين افراد عبارتند از:
1. عبدالعظيم حسني (ره)، كه مرقد وي در شهر ري ميباشد و از ياران امام عسكري عليه السلام بوده است.
2. حسن بن راشد، مشهور به ابوعلي و وكيل امام هادي عليه السلام بوده است.
3. عثمان بن سعيد عمري، كه از يازده سالگي در محضر امام هادي عليه السلام بود و بعدها يكي از نايبان خاص امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف شده است.
4. تقويت سازمان وكالت
با توجه به لزوم ارتباط بين رهبري و پيروان و پراكندگي شيعيان در اقصي نقاط بلاد اسلامي و با وجود خفقان عباسي و لزوم حفظ شيعيان و از همه مهمتر با توجه به اينكه امام عليه السلام در حصر و تحت نظارت و كنترل بوده اند، خيلي از شيعيان در بلا تكليفي به سر ميبردند. به همين علت سازمان وكالت كه بهصورت مخفي شكل گرفته بود و از زمان امام صادق عليه السلام فعاليت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادي عليه السلام نياز به تمهيدات بيشتري داشت.
در زمان امام هادي عليه السلام شيعيان ايران، عراق، يمن ومصر ارتباط مستمر و خوبي با حضرت داشتند. وكلاي امام عليه السلام علاوه بر جمع آوري خمس و ارسال آن به امام عليه السلام ، در مسائل كلامي و فقهي نيز نقش سازندهاي داشتهاند و در جا انداختن امامت امام بعدي و ورود شيعه به عصر غيبت، تلاش خستگي ناپذيري از خود به نمايش گذاشتند. (البته گاهي افرادي از اين وكلا دستخوش انحراف از خط امام عليه السلام شده و مورد تكذيب آن حضرت هم واقع ميشدند. در اين شرايط كسان ديگري جايگزين آنها ميشدند.[11])
اين شبكه ارتباطي چنان اهميت داشت كه متوكل را به فكر كنترل و نابودي آن انداخت و با تشكيل نيروهايي ويژه به دستگيري، شكنجه، حبس و شهادت برخي از وكلاي امام عليه السلام در نقاط مختلف اقدام كرد؛ اما موفق نشد اين شبكه گسترده را از ميان بردارد.
5. تبيين مقام شامخ امامت از طريق زيارت غديريه و زيارت جامعه
در زمان امام هادي عليه السلام اصل امامت بايد معرفي ميگرديد؛ چون ائمه عليهم السلام و فضائل و جايگاه ايشان رو به فراموشي ميرفت. امام هادي عليه السلام پدران و اجداد گرامي خود را با بيان زيارات معرفي ميكردند. مجموعه اين زيارات و ادعيه به عنوان يك دائرة المعارف شيعه به حساب ميآيد و در بردارنده دلايل بسيار استوار در حقانيت ائمه اطهار و اهل بيت عليهم السلام ميباشد.
الف) زيارت جامعه كبيره
اين زيارت از مشهورترين ، برترين و شناخته شدهترين زيارات ائمه عليهم السلام است. شيعيان نسبت به خواندن آن بخصوص روزهاي جمعه توجه خاصي دارند. شيخ طوسي (ره) در التهذيب و شيخ صدوق (ره) در الفقيه آن نقل كردهاند. علامه مجلسي (ره) در مورد صحت سند آن ـ كه به درجه قطع رسيده ـ ميگويد: «اين زيارت داراي بهترين سند، عميقترين مفهوم، فصيحترين الفاظ، بليغترين معناو عاليترين شأن است.[12] امام هادي عليه السلام در اين زيارت شاخصهها و پايههاي اصلي شيعه را بيان فرمودند.
ب) زيارت غديريه
اين زيارت به زيارت اميرالمؤمنين در عيد غدير خم معروف است. در سالي كه معتصم امام عليه السلام را از مدينه به سامرا فراخواند، ايشان به زيارت امام علي عليه السلام در نجف اشرف رفته و اين زيارت را قرائت كردند كه در ضمن آن يكصد و پنجاه منقبت از مناقب امام علي عليه السلام بيان فرموده و از برخي مشكلات سياسي و اجتماعي كه ايشان را آزرده كرده بود، سخن گفتند.
اين زيارت از زيباترين، اصيل ترين، بديعترين و پربارترين زيارت هاست. در زماني اين زيارت توسط امام هادي عليه السلام قرائت شد كه امامت به فراموشي سپرده شده بود. امام هادي عليه السلام در ضمن زيارت با ترسيم مظلوميت امام علي عليه السلام و هشدار به مردم، آنان را از خواب غفلت بيدار ميكند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، ارشاد، ص327.
[2] . همان، ص307.
[3] . حسيني، محمدرضا، تاريخ اهل البيت عليه السلام ، ص123.
[4] . مناقب آل ابي طالب عليه السلام ، ج4، ص401، به كوشش محمدحسين دانش آشتياني و سيد هاشم رسولي محلاتي.
[5] . ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص359.
[6] . اربلي، كشف الغمة، ج2، ص398؛ تحقيق سيد هاشم رسولي.
[7] . ابن طاووس، جمال الاسبوع بكمال العمل المشروع، ص27 (به نقل از تاريخ تشيع، ج1، ص292).
[8] . محمد جواد طبسي،حياة الامام العسكري عليه السلام ، صص325-316 (با اندكي تصرف و تلخيص).
[9] . اختيار معرفة الرجال، ص519، (به نقل از تاريخ تشيع، ج1، ص 294).
[10] . خوانساري، محمد باقر، روضات الجنات، صص 135 ـ 134، (به نقل از تاريخ تشيع، ج1، ص 294).
[11] . رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص513.
[12] . مزارالبحار، به نقل از باقر شريف قرشي، زندگاني امام علي الهادي عليه السلام ، ص168.