حضرت هود(ع)

معنای اسم : هدایت شده ( درزبان عبری نام آن حضرت عابر است )

پدر : شالخ

مادر : بکیه

تاریخ ولادت : ۲۶۴۸ سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۴۶۰ سال

بعثت : برای هدایت قوم عاد مبعوث شد

محل دفن : نجف اشرف در کشور عراق

تعداد فرزندان : آن حضرت ۳ پسر داشت

مختصری از زندگی نامه : خداوند حضرت هوذ را برای هدایت قوم عاد مبعوث کرد.آن حضرت قوم خود را موعظه می کرد و می فرمود : <<ای قوم! اکنون من پیغمبر خدا هستم وبه راستی آمده ام تا شما را به پرستش خدای یگانه دعوت کنم.ای مردم ! بت پرستی را رها کنید تا سعادتمند شوید . >>آن قوم چون این سخنان را شنیدند بر سر وی ریختند و او را سخت زدند به طوری که بیهوش شد بعد از این واقعه باز هم از سوی خدا ندا رسید که قوم خود را موعظه کن به درستی که ما تو را فراموش نخواهیم کرد. حضرت هود دوباره مردم را به خداپرستی دعوت کرد ولی آنها ایمان نیاوردند و سرانجام بخاطر بی ایمانی مورد خشم خداوند قرار گرفتند و در اثر وزش بادهای مسموم همه بجز گروه مومنین هلاک شدند .



:: موضوعات مرتبط: پیامبران، حضرت هود(ع)، ،
ن : mehdi.ma31
ت : شنبه 31 خرداد 1393
حضرت نوح(ع)

لقب : شیخ الانبیاء

معنای اسم : نوحه . این حضرت اسامی دیگری نیز دارد ازجمله عبدالغفار  عبدالملک  عبد السلام

پدر : لمک

مادر : قینوش

تاریخ ولادت : ۱۶۴۲ سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : مدت عمر ایشان را بیش از هزار سال نوشته اند

بعثت : پیامبری ایشان در بابل عراق و شام بود

محل دفن : نجف اشرف در کشور عراق

تعداد فرزندان : آن حضرت چهار پسر داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم است که خداوند او را با کتاب وشریعت جدا گانه ای به سوی مردم آن روزگار مبعوث کرد هر چند آن حضرت سالیان دراز قوم خود را به یکتا پرستی دعوت کرد ولی نتیجه ای نبخشید تا اینکه به امر خداوند کشتی بزرگی ساخت و از هر نوع حیوان یک جفت درآن قرار داد وسپس خود و عده کمی از همراهان به علاوه سه فرزندش( سام.یافث.حام )درکشتی نشستند. پس از آن چهل شبانه روز باران سیل آسایی بارید وبعد از اینکه آب فرو نشست کشتی بر فله کوه جودی و به روایت تورات بر کوه آرارات یا آغاری به خشکی نشست .



:: موضوعات مرتبط: پیامبران، حضرت نوح(ع)، ،
ن : mehdi.ma31
ت : شنبه 31 خرداد 1393
حضرت ادریس(ع)

ادریس : نام آن حضرت در زبان عربی اخنوع است

پدر : حضرت یارد

مادر : بره

تاریخ ولادت : ۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۳۶۵ سال

بعثت : درکوفه مبعوث شد

محل دفن : آن حضرت به آسمانها عروج کرد

تعداد فرزندان : آن حضرت دو پسرداشت

مختصری از زندگی نامه : برخی آن حضرت را از این جهت ادریس نامیدند که حکمت های خداوند وسنت های الهی را درس می داده است. وی با ۷۲ زبان مردم را به خدای یگانه دعوت می کرد. محل اقامت او در مسجد سهله در شهر کوفه بوده است. چنان که معروف است حضرت ادریس اولین کسی بود که خط نوشت. جامه دوخت و خیاطی را تعلیم داد.آن حضرت درزمینه علم نجوم هندسه حساب فلسفه و غیره تبحر داشت و آنها را به مردم زمان خود می آموخت. نقل شده است که خداوند ۳۰ صحیفه بر ادریس نازل کرد .



:: موضوعات مرتبط: پیامبران، حضرت ادریس(ع)، ،
ن : mehdi.ma31
ت : شنبه 31 خرداد 1393
حضرت آدم(ع)

لقب : خلیفه الله 

معنای اسم : آفریده شده از سطح زمین

پدرومادر : خداوندمتعال آدم راازخاک آفریدوجان دراودمید

تاریخ ولادت : قبل از هبوط آدم 

مدت عمر : ۹۳۰ سال 

محل هبوط : آن حضرت درکوه صفا وبنابه قول مشهور درکوه سراندیب فرود آمد. 

محل ذفن : نجف اشرف درکشورعراق

تعداد فرزندان : آن حضرت فرزندان زیادی داشت 

-----------

خداوند فرشتگان را آفريد و فرشتگان به پرستش خداوند مشغول بودند،وخدا روي زمين گياهان و جانوران را پديد آورد.در آن موقع ،روي زمين ،هيچ آدمي زندگي نمي كرد.

روزي خداوند به فرشتگان فرمود:«مي خواهم در روي زمين نماينده اي خلق كنم و از خاك،آدمي بسازم كه از همه ي موجودات دانا تر باشد.»

فرشتگان سوأل كردند :«آيا مي خواهي كساني را كه خلق كردي كه بر روي زمين فساد كنند و خون يكديگر را بريزند در حالي كه ما تو را عبادت مي كنيم؟»

خداوند در جواب فرمود:«من مي دانم چيزي را كه شما نمي دانيد.»

فرشتگان به خاطر اين سوأل بي جاي خود سالها به استغفار و توبه مشغول شدند و از خطا و اشتباه خود آمرزش خواستند.و به همين منظور گفتند:«پروردگارا تو منزّهي و ما جز آنچه به ما تعليم كرده اي علمي نداريم و به راستي كه تو دانا وحكيمي.»

 

آغاز آفرينش انسان آدم (ع)و نافرماني شيطان:

 

پس از اين گفتگوي كه ميان خداوند و فرشتگان گذشت خداوند،آغاز به خلقت آدم و سرسلسله نوي بشر فرمود.خلاصه،انسان را از گل آفريد و سپس در آن از روح خود دميد و به دنبال اين جريان به فرشتگان امر فرمود بر آن سجده كنند.آنها همگي به آدم سجده كردند جز ابليس.

خداون علّت اين سرپيچي ابليس را پرسيد.

ابليس جواب داد:«من از او بهترم چون مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي.»

خلاصه ابليس با اين استدلال خود پرده از روي تكبّر و سركشي خود برداشت.

خداوند به او فرمود:«حال كه دستور مرا اطاعت نكردي از دنياي فرشتگان بيرون برو و از درگاه من خارج شو.»

شيطان گفت :«حالا كه مرا بيرون كردي ،پس مرا تا روز قيامت مهلت بده و زنده ام بگذار.»

خداي تعالي به او فرمود :«تا آن روز معين مهلت داري و زنده خواهي ماند.»

شيطان وقتي خاطر جمع شد كه از طرف پروردگار مهلت داده شده است گفت:«حال كه مرا گمراه كردي ،من هم بر سر راه راست تو در كمين انسانها مي نشينم و به هر ترتيبي شده گمراهشان مي كنم بجز بندگان با اخلاص تو را كه از گمراهي من در امانند و مرا به آنها راهي نيست.»

خداوند نيز براي آنكه آدم و فرزندانش دچار انحرافات ابليس نشوند در موارد بسياري به آنها هشدار داد كه شيطان دشمن آشكار شماست ،مواظب باشيد شما را از راه به در نكند.

آدم و حواءدر بهشت:

 

پس از اينكه آأم زندگي يافت،خداوند نام ها يا رموز و حقائقي را به او ياد داد و هوشياري و دانايي آدم بر فرشتگان هم ثابت شد و قرار شد آدم و همسر او،حواء در بهشت زندگي كنند.آدم و حواء از انواع خوردني و لذّت هاي بهشت بهره مند شدند. مگر يك چيز كه خودن آن ممنوع بود.

خداوند به آدم و حواء وعده داد:«اگر از ميوه ي اين درخت خود داري كنيد و آن را نخوريد ديگر تمام خوشيها براي شما فراهم است و از گرسنگي و تشنگي و برهنگي و خستگي آسوده خواهيد بود.ولي اگر اين ميوه را بخوريد بر خودتان ظلم كرده ايد. مواظب باشيد كه از شيطان فريب نخوريد،شيطان دشمن شماست و بد خواه شماست.»

شيطان آدم و حواء را فريب مي دهد:

 

شيطان كه همه بد بختي هاي خود و رانده شدن از درگاه الهي را از ناحيه ي آدم مي دانست،در صدد بود تا به هر طريقي كه ممكن است موجب گمراهي آدم و همسرش را فراهم سازد.

البته اينكه شيطان براي فريب آدم و حواء به چه ترتيبي وارد بهشت شد وخود را به آدم و حواء رسانيد بدرستي معلوم نيست ولي همين قدر روشن است كه براي پيش برد اين هدف (گمراه كردن آدم و حواء)به صورتي ناصحي دلسوز در آمده و به آدم گفت:

«مي خواهي تا تو را به درخت جاودان راهنمايي كنم؟»

شيطان به دنبال اين گفتار خود،براي اينكه سخنش در دل آدم و حواء كارگر افتد و وسوسه اش اثر كند ،‌به دروغ،سوگندي هم براي ايشان ياد كرد كه من در اين گفتار نظري جز خير خواهي شما ندارم.

آدم و حواء دستور خداوند را فراموش كردند و از ميوه ي ممنوعه خوردند و شيطان هم به اين سبب خوش حال شد ولي در همان لحظه وضع آدم و حواء‌ عوض شد.ناگهان لباس بهشتي از تنشان فرو ريخت و از ديدن خود شرمنده شدند و از كار خود پشيمان شدند ولي ديگر فايده اي نداشت. در آن هنگام صداي خدا راشنيدند كه گفت:«چرا نافرماني كرديد؟مگر شما را از اين درخت منع نكردم و نگفتم كه فريب شيطان را نخوريد؟»

سپس به آن ها خطاب شد :«همگي فرود آئيد كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگر هستيد و اگر هدايتي از سوي من پيش شما آمد هر كه پيروي كند نه گمراه مي شود و نه بدبخت،هركه از ياد من روي بر گرداند وي را روزگاري سخت خواهد بود و روز قيامت او را كور محشور مي كنيم.»

در حديث است كه چون آدم به زمين فرود آمد جبرئيل نزد او آمد و پرسيد:«آدم مگر خدا تو را به دست خويش نيافريد،و از روح خود در تو ندميد ،و فرشتگان را به سجده ي تو مأمور نكرد؟پس چرا با همه فضيلت و مقامي كه داشتي ،نافرماني خداوند را كردي؟»

در پاسخ گفت:اي جبرئيل!شيطان نزد من قسم خورد كه خيرخواه من است وآن سخن را روي دلسوزي مي زند،و من باور نكردم كه كسي بتواند به خدا قسم دروغ بخورد.

 

توبه ي آدم و حواء:

 

وقتي آدم و حواء را از بهشت بيرون كردند به زمين فرستادند،آدم سالها گريه مي كرد و بغد كم كم به زندگي روي زمين عادت كردند و به كمك هم لباس درست كردند.با فكر و هوش خود به كشاورزي و زراعت پرداختند و از حيوانات كمك گرفتند ،روز هاي اوّل در غار كوه منزل كردند و بعد با ساخت خانه زندگي جديدي آغاز نمودند.

آدم و حواءدر مقابل خطاب پروردگارشان كه به آنها فرموده بود:«مگر من شما را از اين درخت نهي نكرده بودم و به شما نگفته بودم كه شيطان دشمن آشكار وپنهان شماست؟»

در مقام توبه و آمرزش خواهي درآمده وگفتند:«پروردگارا ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزي و به رحم نكني حتماً از زيانكاران خواهيم بود.»

و از آنجا كه داستان هاي قرآن جنبه ي تعليم و تربيت دارد ظاهراً خداي سبحان مي خواهد اي نكته را به فرزندان آدم ياد بدهد كه در هر حال انسان نبايد مأيوس باشد و هر زمان دچار گناه و نافرماني حق گرديد ، بايد از راه توجه و استغفار به درگاه حق تعالي در صدد جبران و تلافي آن برايد.

قرآن كريم در اينج با مختصر توضيحي كه داده مي شود اي گونه بيان مي فرمايد كه:«آدم از پرورگار خود كلماتي فرا گرفت و با ذكر و ياد آوري آنها به درگاه خداوند توبه كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت...»

درباره ي آن كلمات ، نيز روايات مختلف است و در بسياري از روايات شيعه و سوني آمده كه اي كلمات اين بود :«لا اله الّا انت سبحانك اللهم و به حمدك عملت سوءاً و ظلمت نفسي فاغفرلي و انت خير الغافرين.....»

در روايات ديگري نيز آورده اند كه آن حضرت ، خدا را به حق محمد(ص)و يا خمصه طيبه سوگند داد كه توبه اش را بپذيرد وخداوند توبه اش را قبول كرد.

ما ديگر آدم و حوا بايد در روي زمين تمام مشكلات خود را حل نمايند و براي ادامه زندگي بايد سعي و تلاش كنند.و براي دفع بيم و ترس و رسيدن به آرزوهاي دروني بايد از هدايت خداي تعالي بهره مند شوند ، و با ياد خدا و انجام دستورات او جان را آرام بخشند،و خوف و حزن خود را بر طرف سازند ، و گرنه با تأمين همه اين احتياجات و آشنا شدن به تمام فنون و قوانين زندگي مادي باز هم زندگي بر آن ها تنگ و سخت و دشوار خواهد بود.

فرزندان آدم(ع) :

 

خداوندمتعال بعد از خلقت آدم (ع) حوا را نيز آفريد تا ضمن اينكه آدم را از تنهايي

در بياورد وسيله اي براي ازياد نسل او در روي زمين باشد.

آن دو به فرمان خداون با هم ازدواج كردند و داراي فرزند شدند ،‌ آدم(ع) از همسرش حوا داراي فرزنداني شد كه در تعداد آن ها اختلاف نظر است.

از جمله پسران:هابيل ،قابيل ،شيث(هبة الله)و از دختران:عناق ،اقليما ،لوزا....ذكر شده است.

كيفيت ازدواج فرزندان آدم(ع) :

 

در كيفيت ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) اختلاف نظر وجود دارد كه ما به اختصار به بعضي آنها اشاره مي كنيم:

ابتداء لازم است بدانيد كه حوا در دو نوبت چهار فرزند بدنيا آورد ،اول قابيل و خواهرش اقليما و بار ديگر هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند.

روايات مختلف در كيفيت ازدواج فرزندان آدم:

 

  1.پس از آن كه اين فرزندان به حد رشد و بلوغ رسيدند آدم(ع)به اذن الهي هر كداميك از دختران را به عقد ازدواج آن برادر ديگري درآورد يعني :اقليما را به عقد هابيل و لوزا را به عقد قابيل.

و گفته اند دختري كه همسر هابيل بود،زيباتر از دختري كه همسر قابيل بود است،‌ قابيل به اين تقسيم بندي و ازدواج راضي نشد و زبان به اعتراض گشود و بالاخره قرار شد هر كدام جدا گانهقرباني به درگاه خدا ببرند هر كدام قبول شد ، دختر زيبا همسر او باشد.

هابيل و قابيل قبول كردند ، كار هابيل ، شباني بود.رفت و از ميان گوسفندانش يكي را كه از همه بهتر بود آورد وكار قابيل ، كشاورزي بود.رفت از ميان گندم هايش بدترين هايشرا جدا كرد و يك بافه به هم بست و آورد و هر دو نذر خود را روي تپه اي قرار دادند.آدم(ع)به فرزندانش گفته بود من دعا مي كنم تا خدا آتش بفرستد و روي يكي از قرباني ها علامت بگذارد و هديه هر كس كه قبول شد دختر زيبا همسر او مي شود.خلاصه آدم (ع) دعا كرد و آتش آمد و گوسفند هابيل را سوزاند.

آدم(ع) گفت :«مصلحت در اين بود كه قرباني هابيل مورد قبول درگاه خدا قرار گيرد.»

  2.روايت ديگر در ازدواج فرزندان آدم (ع)آن است كه گفته اند:خداوند براي هابيل همسري از حوريان فرستاد و براي قابيل همسري از جنيان انتخاب كرد و نسل آدم از آن دو پديد آمد.حتي گفته اند همسر حضرت شيث از ميان حوريان انتخاب شده است.

 3.برخي گفته اند كه همسران هابيل و قابيل از زيادي گِل آدم و حوا خلق شده اند.بياني كه از ائمه بزرگوار ما در اين باره رسيده خلاصه اش اين است كه ازدواج برادر و خواهر در تمام دين ها حرام بوده و آدم نيز چنين كاري نكرد ، و همان خدائي كه خود آدم و حوا را از گِل آفريد ، اين قدرت را داشت كه افراد ديگري را نيز براي همسران پسران آدم (ع)خلق كند يا از عالم ديگري بفرستد.

سبب قتل هابيل :

در بيان اينكه به چه علّت قابيل ، هابيل را به قتل رساند ،‌ اختلاف نظر است كه به 2 تاي آن ها اشاره مي كنيم:

 1.قول اول اين است كه مطابق روايات اهل بيت سبب قتل هابيل همان مسئله ي

جانشيني آدم بوده است كه چون قابيل ديد پدرش آدم(ع) ،‌ برادرش هابيل را به

پيامبري بعد از خود گذاشته است  به وي حسد مي ورزد تا آنجا كه در صدد قتل بر مي آيد.

 2.قول دوم آنست كه پنداشته اند كه قابيل به خاطر زيبائي همسر وي او را كشته است.

وفات آدم (ع)و حواء :

درباره ي سن حضرت آدم (ع)نظر هاي متفاوتي وجود دارد ، كه از آن جمله گفته اند :930سال ، 1000 سال ،1040سال از عمر آدم مي گذشت كه به رحمت ايزدي پيوست و او را پس از مرگ در تابوتي گذاشتند و در غار كوه ابو قبيس دفن كردند ،‌ تا وقتي حضرت نوح (ع) در زمان طوفان آمد و آن تابوت را برداشت و در كشتي گذاشت و كوفه و در شهر «غري»،نجف كنوني، به خاك سپرد.درباره حوا نيز گفته اند ،‌ پس از وفات حضرت آدم (ع)،بيش از يك سال زنده نبود سپس پانزده روز بيمار شد و از اين دنيا رفت و در كنار جايگاه حضرت آدم او را به خاك سپردند.و آنچه كه معروف است آنست كه حوا را در جدّه به خاك سپردند.

رابطه ي آدم با خدا :

در حديثي كه كليني و صدوق و ديگران از امام صادق و باقر عليه السّلام روايت كرده اند آمده كه آن دو بزرگوار  فرمودند :خداي متعال به آدم وحي كرد كه من همه خير را _و در حديثي ديگرهمه ي سخنان را _در چهار جمله براي تو گرد آورده ام ، كه يكي از آنها مخصوص من است و ديگري خاص توست ، و سومي ما بين من و توست،و چهارمي بين تو و مردم است ، آدم از خدا خواست تا آنها را براي او شرح دهد و خداوند فرمود:

اما آنچه مخصوص من است آنكه مرا بپرستي و چيزي را شريك من نسازي.

و اما آنچه خاص توست آنست كه پاداش تو را برابر عمل و كردارت به بهترين صورتي كه به آن نيازمندي بدهم.

و اما آنچه ميان من وتوست آنست كه تو دعا كني و من اجابت كنم.

و اما آنچه ميان تو و مردم است آنكه هر چه را بر خود مي پسندي براي مردم بپسندي.

اين حديث يك نمونه از رابطه اي بود كه ميان آدم و خداوند عالم برقرار بود.

در خاتمه شرح زندگي اين پيامبر عظيم الشأن آرزو مي كنم از سرگذشت وي و همسرش و فرزندان درسهاي خوب عبرت فروان آموخته باشيد.



:: موضوعات مرتبط: پیامبران، حضرت آدم(ع)، ،
ن : mehdi.ma31
ت : شنبه 31 خرداد 1393

محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.